- فَقرِيّ
- مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
معنی فَقرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قابل فهم، قابل درک است
ماورایی، سحر و جادو
دیجیتال
گلی، صورتی، گلابی
اجباری، قانع کننده
کاخ مانند، کوتاه
فکری، روشنفکر
ترسناک، فوق، طبقه بالا، به طور فراتر از آن، برتر
شرقی، شرق
غارمانند
الزامی، فرضی
فاشیستی، فاشیست
تکنسین، فنّی
ترجیحی، با فضیلت
قابل جداسازی، فصلنامه، فصلی
سرخ کرده، سرخ شده
پشمالو، مادرزادی
آنی، فوری، لحظه ای
اساسی، رادیکال
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
قانونی، اساسنامه
ممنوع، مسدود کردن
منحصر به فرد، انحصاری
خیریّه
تقریب
مد روز، مدرن
همسایگی، در حال انجام است، کناری
انقلابی
سنگلاخی، سنگی
بی فایده، برهنه
شناختی، ذهنی، منطقی، واقع گرایانه
آتشبازی، آتشین