- فرونده
- چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
معنی فرونده - جستجوی لغت در جدول جو
- فرونده ((فَ. وَ دِ))
- فروند، چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد شمارش کشتی و هواپیما
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صدور، صادر شدن
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
تبریک، مبارک
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد را، جمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند
میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶)
کسی که چیزی را می فروشد
مبارک، میمون، خجسته، خوشبخت
خوب رو، نیکو سیرت
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
با ادب
فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، امشاسپند، طایر قدس، ملک، فریشته، امهراسپند، طایر فلک
برکنده، کنده شده، فرسوده، کهنه شده
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
درختی خاردار شبیه درخت لیمو، با میوه ای ترش مزه
نوشته ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد، دوسیه، کیسه ای که پیشه وران ابزار کار خود را در آن می گذارند، پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن بپیچند، رزمه، بستۀ قماش
فرسوده کهنه شده
پلید بد، بد بوی متعفن
افروزنده، روشن کننده
آنکه چیزی رابفروشد فروختار بایع
میمون، مبارک، همایون، مبارکی، خجستگی، میمنت
آنکه بدینی و مذهبی گرود مومن معتقد، جمع گروندگان ای گروندگان، بترسید از خدای و بنگرید که هر کس که پیش خود فرستید مر فردا را
چاره جوینده
ایمان آورنده
درو کننده، دروگر