معنی فروزنده
فروزنده
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
تصویر فروزنده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فروزنده
فروزنده
فروزنده
درخشان، درخشنده، روشن، تابان، روشن کننده، افروزنده
فرهنگ نامهای ایرانی
فروزنده
فروزنده
افروزنده، روشن کننده
فرهنگ لغت هوشیار
فروزنده
فروزنده
روشن کننده
فرهنگ فارسی معین
فروزنده
فروزنده
پرفروغ، درخشان، روشن، فروغمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فروهنده
فروهنده
نیکوسیرت و خوبروی، نام فرشته ای است
فرهنگ نامهای ایرانی
فرازنده
فرازنده
بالابرنده و افرازنده
فرهنگ نامهای ایرانی
افروزنده
افروزنده
روشن کننده، درخشنده درخشان، مشتعل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
فرازنده
فرازنده
بلند کننده، بالابرنده
فرهنگ فارسی عمید
فروشنده
فروشنده
کسی که چیزی را می فروشد
فرهنگ فارسی عمید