پرونده پرونده پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد را، جمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند فرهنگ لغت هوشیار
ترونده ترونده میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مِثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶) فرهنگ فارسی عمید
چرانده چرانده ویژگی حیوانی که به چرا برده شده، زمینی که گیاه و علف آن را حیوانات علف خوار چرا کرده و خورده باشند فرهنگ فارسی عمید
چربنده چربنده برتری دارنده، دارای فزونی و برتری، برای مِثال به یک جو که چربنده شد سنگ خام / بدان خشکی اش چرب کردند نام (نظامی۶ - ۱۰۹۷) فرهنگ فارسی عمید