جدول جو
جدول جو

معنی کرونده

کرونده
درختی خاردار شبیه درخت لیمو، با میوه ای ترش مزه
تصویری از کرونده
تصویر کرونده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کرونده

پرونده

پرونده
پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن پیچند، یا نوشته ها و اسناد را، جمع آوری و هر کدام را به یک موضوع داخل پوشه گذارند
فرهنگ لغت هوشیار

ترونده

ترونده
میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مِثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶)
ترونده
فرهنگ فارسی عمید

پرونده

پرونده
نوشته ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد، دوسیه، کیسه ای که پیشه وران ابزار کار خود را در آن می گذارند، پارچه ای که قماش یا چیز دیگر در آن بپیچند، رزمه، بستۀ قماش
پرونده
فرهنگ فارسی عمید

فرونده

فرونده
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار

کاونده

کاونده
تفحص کننده تجسس کننده، کننده حفار، بحث کننده، ستیزه کننده
کاونده
فرهنگ لغت هوشیار