بلعیدن. (یادداشت بخط مؤلف). فروخوردن: خوش خوش فرود خواهد خوردنت روزگار موش زمانه را تویی ای بی خرد پنیر. ناصرخسرو. ، مغلوب کردن. چیره شدن. بر کسی یا جماعتی دست یافتن: او را به دست نخواهم داد که چنین چاکران را فرودخورد. (تاریخ بیهقی). انتقام خواهد کشید و قوم را فرودخورد. (تاریخ بیهقی)
بلعیدن. (یادداشت بخط مؤلف). فروخوردن: خوش خوش فرود خواهد خوردنْت ْ روزگار موش زمانه را تویی ای بی خرد پنیر. ناصرخسرو. ، مغلوب کردن. چیره شدن. بر کسی یا جماعتی دست یافتن: او را به دست نخواهم داد که چنین چاکران را فرودخورد. (تاریخ بیهقی). انتقام خواهد کشید و قوم را فرودخورد. (تاریخ بیهقی)