- غراشیدن
- خشم گرفتن، خشم کردن، غضب کردن، ستیزیدن، خشمگین شدن
معنی غراشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- غراشیدن
- خشم کردن
- غراشیدن ((غَ دَ))
- خراشیدن، خشم گرفتن، اندوه خوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استفراغ کردن
منکسر کردن، انکسار، منتشرکردن
خراش دادن
خراشیدن و پاک کردن
پریشان کردن، پراکندن
کراشیدن، آشفته و پریشان کردن
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غضبان، غضوب، برای مثال چنان شد غراشیده از کینه اش / که آتش زبانه زد از سینه اش (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۴)
پاشیدن، پریشان کردن، پراکنده ساختن، برای مثال سنبل پرتاب کرد سمن بر پراش / چشم خرد باز کن قدرت الله بین (سنائی - لغت فرس - پراشیدن)
استفراغ، بالا آوردن غذای خورده شده از معده، قی کردن، غذای بالاآورده شده از معده
خراش دادن، پوست بدن را با سر ناخن زخم کردن، کنایه از ناراحت کردن
لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب، حالت فراشا پیدا کردن
خراشیده، قهر آلود غضب ناک
آشفته شدن پریشان گشتن، تباه شدن نابود گشتن
خراشیدن، پریشان کردن پراکنده ساختن
قی کردن استفراغ کردن
آشفته و پریشان کردن
ستردن موی از بدن با تیغ، جدا کردن پوسته یا ورقه های نازک از چوب یا فلز با رنده یا سوهان یا چرخ، تراش دادن، صاف کردن چوب یا تخته، خراشیدن و پاک کردن چیزی
Carve, Whittle
Gouge, Grind, Scrape, Scratch
вырезать
выдалбливать , молоть , скрести , царапать
schnitzen
ausmeißeln, mahlen, schaben, kratzen
вирізати
вирізати , молоти , скребти , дряпати
rzeźbić