جدول جو
جدول جو

معنی غراشیدن

غراشیدن
خشم گرفتن، خشم کردن، غضب کردن، ستیزیدن، خشمگین شدن
تصویری از غراشیدن
تصویر غراشیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غراشیدن

غراشیدن

غراشیدن
خراشیدن، خشم گرفتن و قهر کردن و غضب کردن. (از برهان قاطع). خشمگین شدن. خشم آوردن. ستیزیدن. (ناظم الاطباء). آزغدن. آزغیدن. این فعل با حرف اضافۀ ’از’ به کار میرود: غراشیدن از کینه. رجوع به غراشیده شود. از این مصدر صورتهای غراش، غراشیده و غرشیده نیز استعمال کنند. رجوع به همین کلمات شود
لغت نامه دهخدا