جدول جو
جدول جو

معنی عناد - جستجوی لغت در جدول جو

عناد
ستیزه کردن، کجروی، گمراهی، گردنکشی، لجاج، ستیزه، مرتکب خلاف و خیره سری شدن
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
تصویری از عناد
تصویر عناد
فرهنگ فارسی عمید
عناد
(عِ)
جدی جاهلی بوده است. و فرزندان او بطنی از سنبس، از قحطانیه باشند. مسکن آنان در برخی اعمال غربی مصر بوده است. (از الاعلام زرکلی ج 2)
لغت نامه دهخدا
عناد
ستیزه کردن و لجاج ورزیدن، معارضه کردن، گردنکشی و تمرد، گمراهی
تصویری از عناد
تصویر عناد
فرهنگ لغت هوشیار
عناد
((عِ))
ستیزه کردن، لجاج ورزیدن، لجاج، سرکشی، ستیزه
تصویری از عناد
تصویر عناد
فرهنگ فارسی معین
عناد
دشمنی
تصویری از عناد
تصویر عناد
فرهنگ واژه فارسی سره
عناد
بغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینه توزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عماد
تصویر عماد
(پسرانه)
اعتماد، تکیه گاه، نگاهدارنده، ستون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عناب
تصویر عناب
(دخترانه)
میوه ای به رنگ قرمز که خواص درمانی فراوانی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عباد
تصویر عباد
(پسرانه)
بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عنان
تصویر عنان
لگام، دهانۀ اسب، دوال لگام که سوار به دست می گیرد
عنان با عنان رفتن: عنان با عنان رفتن یا عنان بر عنان رفتن پهلو به پهلو اسب راندن، کنایه از برابر بودن، به موازارت هم راه رفتن
عنان تافتن: کنایه از برگشتن، روگردان شدن
عنان کشیدن: زمام مرکب را کشیدن و او را از حرکت بازداشتن، کنایه از بازایستادن، توقف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنود
تصویر عنود
ستیزه کار، ستیزنده، برگردنده از راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
آنچه برای سفر لازم است، وسایل سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباد
تصویر عباد
عبدها، بندگان، جمع واژۀ عبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناق
تصویر عناق
ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاند
تصویر عاند
ستیزنده، ستیزه کار، منحرف، کسی که از راه راست برگشته و منحرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناد
تصویر قناد
شیرینی فروش، شیرینی پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عواد
تصویر عواد
عودنواز، نوازندۀ عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عماد
تصویر عماد
ستون، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه، بناهای بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناب
تصویر عناب
میوه ای بزرگ تر از سنجد و به رنگ قرمز تیره که مصرف خوراکی و دارویی دارد، شیلان، چیلان، جیلان، سیلانه، سنجد گرگان، تبرخون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاد
تصویر عیاد
به احوال پرسی مریض رفتن، به سوی کسی یا چیزی بازگشتن، دوباره شروع کردن، بازگشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنادل
تصویر عنادل
عندلیب ها، بلبل ها، جمع واژۀ عندلیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنادی
تصویر عنادی
تابع مذهب عنادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناق
تصویر عناق
دست در گردن یکدیگر زدن، یکدیگر را در آغوش گرفتن، معانقه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
پی درپی قی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیاپی قی کردن: اعند فلان فی قیئه، اتبع بعضه بعضاً. (از اقرب الموارد) ، درآوردن حجتهای دشوار بر کسی: اعوص علیه اعواصاً، درآورد بر وی... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بدرآوردن حجتهای مشکل که از آن نتوان درآمدن: اعوص علی فلان، ادخل علیه من الحجج ما عسر مخرجه منه. (از اقرب الموارد) ، سخن دشوارمعنی آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخن سخت دشوار آوردن. (از اقرب الموارد) ، غامض ساختن منطق: اعوص فی المنطق، غمضه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ)
جمع واژۀ عندلیب. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (غیاث اللغات). زیرا هر اسم عربی که از چهار حرف بیشتر داشته باشد در حالت جمع یک یا دو حرف از آخر آن حذف کنند. (از غیاث اللغات و منتهی الارب) :
جرس دستان گوناگون همی زد
بسان عندلیبی از عنادل.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(عِ)
منسوب به عناد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در افتادن، پیاپی هراشیدن (هراش استفراغ)، خوی ریختن، بند نیامدن خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناد
تصویر زناد
دمچه، ژند، (چخماق تفنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناد
تصویر تناد
به آوا خواندن یکدیگر را، رمیدن از یکدیگر، پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
ناسازی دشمنی خوک شنگی (شنگ خرطوم) آنندراج سناد را با کرگدن برابر دانسته که درست نیست، ماده شتر تنومند پساچند آک در پساوند چون زمین و زمان دود و دید اختلاف داشتن، اختلاف، در شعر عربی اختلاف حذو و اختلاف تاسیس است و در شعر پارسی اختلاف ردیف است چنانکه گفته اند: کنی ناخوش بما بر زندگانی اگر از مادمی دوری گزینی. ردف قافیه اول الف است و ردف قافیه دوم یاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنادل
تصویر عنادل
جمع عندلیب، هزار آوایان هزار دستانان جمع عندلیب بلبلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراد
تصویر عراد
گیاه ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنادل
تصویر عنادل
((عَ دِ))
جمع عندلیب، بلبلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کناد
تصویر کناد
اکسیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پناد
تصویر پناد
آتمسفر
فرهنگ واژه فارسی سره