لگام، دهانۀ اسب، دوال لگام که سوار به دست می گیرد عنان با عنان رفتن: عنان با عنان رفتن یا عنان بر عنان رفتن پهلو به پهلو اسب راندن، کنایه از برابر بودن، به موازارت هم راه رفتن عنان تافتن: کنایه از برگشتن، روگردان شدن عنان کشیدن: زمام مرکب را کشیدن و او را از حرکت بازداشتن، کنایه از بازایستادن، توقف کردنلگام، دهانۀ اسب، دوال لگام که سوار به دست می گیرد عنان با عنان رفتن: عنان با عنان رفتن یا عنان بر عنان رفتن پهلو به پهلو اسب راندن، کنایه از برابر بودن، به موازارت هم راه رفتن عنان تافتن: کنایه از برگشتن، روگردان شدن عنان کشیدن: زمام مرکب را کشیدن و او را از حرکت بازداشتن، کنایه از بازایستادن، توقف کردن