- ظَهَرَ
- دوباره ظاهر شدن، برگشت
معنی ظَهَرَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاکسازی کردن، او تطهیر کرد، پاک کردن
ریشه دادن، ریشه
حذف کردن، او نشخوٰار کرد
فریاد کشیدن، همسایه
عبور کردن، از طریق، عبور کردن از رودخانه
منتشر کردن، صادر شده است
صبر کردن، صبر، تحمّل کردن
بوق زدن، صفر
ذکر کردن، مرد
فرمت دادن، او کوچک شد، فرمولبندی کردن
تشکّر کردن
باریدن، باران
سحر کردن، جذّابیت، جذبه کردن، جادو کردن، جذب کردن
مست کردن، شکر
کنترل کردن، خط
قصّابی کردن، ناوشکن
رفتن، طلا
آب شدن فلز، ذوب شدن
بخار کردن، بخور دادن
ستم کردن، تسخیر کند
دستور دادن، فرمانده، فرمان دادن، راهنمایی کردن
آشکار کردن، نشان دادن
گل دادن، او شکوفا شد
مستقیم کردن، خوش آمدید
افراط کردن، کاشت
آسیب زدن، قطع عضو
بی حسّ کردن، بی حسّی
حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
در فهرست سیاه قرار دادن، ممنوع کردن
دم کردن، منطقه متمدّن، مدنی کردن
محصور کردن، او به دام افتاد، لیست کردن
دسته بندی کردن، او جمع شد، چپاندن، گرفتار کردن، به صورت مثلّثی پر کردن، بسته بندی کردن
چرب کردن، چربی، رنگ کردن، روغن زدن
جعلی بودن، او به دروغ