معنی عَبَرَ
عَبَرَ
عبور کردن، از طریق، عبور کردن از رودخانه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با عَبَرَ
عَبَّرَ
عَبَّرَ
عِبارَت گُفتَن، اَز طَریق، بَیان کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَسَ
عَبَسَ
چِهرِه دَر هَم کِشیدَن، اَخم کَرد، عَبوس کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
عَبَدَ
عَبَدَ
پَرَستِش کَردَن، بَردِه
دیکشنری عربی به فارسی
صَبَرَ
صَبَرَ
صَبر کَردَن، صَبر، تَحَمُّل کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَرَ
أَمَرَ
دَستور دادَن، فَرماندِه، فَرمان دادَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَخبَرَ
أَخبَرَ
اِطِّلاع دادَن، او گُفت
دیکشنری عربی به فارسی
أَجبَرَ
أَجبَرَ
وادار کَردَن، او مَجبور شُد
دیکشنری عربی به فارسی
بَذَرَ
بَذَرَ
اِفراط کَردَن، کاشت
دیکشنری عربی به فارسی
بَخَرَ
بَخَرَ
بُخار کَردَن، بُخور دادَن
دیکشنری عربی به فارسی