ترجمه حَفَرَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
معنی حَفَرَ
- حَفَرَ
- حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَفَرَ
حَشَرَ
- حَشَرَ
- دَستِه بَندی کَردَن، او جَمع شُد، چَپاندَن، گِرِفتار کَردَن، بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی