ترجمه حَشَرَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
معنی حَشَرَ
- حَشَرَ
- دسته بندی کردن، او جمع شد، چپاندن، گرفتار کردن، به صورت مثلّثی پر کردن، بسته بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَشَرَ
حَفَرَ
- حَفَرَ
- حَفر کَردَن، سوراخ ها، کَندَن، چالوس کَردَن، خراشیدَن، فُرورَفتِگی ایجاد کَردَن، تونِل زَدَن، گودال کَندَن، حَفّاری کَردَن، تراشیدَن، گِرِفتَن، اَز خاک دَرآوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
نَشَرَ
- نَشَرَ
- اِستِقرار دادَن، بَرایِ اِنتِشار، تَکثِیر کَردَن، تَبلِیغ کَردَن، اِنتِشار دادَن، اَرِّه کَردَن، گُستَرِش دادَن
دیکشنری عربی به فارسی