جدول جو
جدول جو

معنی طربگاه - جستجوی لغت در جدول جو

طربگاه
طربخانه، طرب سرا، محل عیش و عشرت
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
فرهنگ فارسی عمید
طربگاه(طَ رَ)
طربخانه. طرب سرای. محل شادی. جایگاه طرب:
خویشتن را زتنگنای دلم
به طربگاه دل براندازد.
عرفی (از آنندراج).
گوش مخالفش به طربگاه عافیت
مغز فغان شنیده ز نی های استخوان.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طربگاه
محل شادی، طربخانه
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
جای شاخ در سر حیوان شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردگاه
تصویر گردگاه
اطراف کمر، تهیگاه، کمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربناک
تصویر طربناک
نشاط آور، برای مثال خیز و در کاسۀ زر آب طربناک انداز / پیشتر زان که شود کاسۀ سر خاک انداز (حافظ - ۵۳۳)، شادمان، خوشحال، بانشاط، برای مثال بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده (خیام - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمگاه
تصویر گرمگاه
میان روز که هوا گرم است، ظهر، هنگام ظهر، جای گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
جای عرض و نمایش دادن چیزی، میدان سان دیدن و شمردن سپاهیان، جای گرد آمدن سپاهیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چراخوٰار، چراخور، چراجای، چرام، چرامین، سبزه زار، مسارح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابگاه
تصویر نابگاه
نابه گاه، ناگهان، بی وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حربگاه
تصویر حربگاه
حرب جای، جای جنگ، میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرفگاه
تصویر طرفگاه
دنیا، جهان، برای مثال دو پروانه بینم دراین طرفگاه / یکی رو سپید است و دیگر سیاه (نظامی۵ - ۹۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
مراد از دنیا. (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامۀ نظامی) :
دو پروانه بینم در این طرفگاه
یکی روسپید است و دیگر سیاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود:
به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام
به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان.
فرخی.
پیش خردمند در این حربگاه
بیخردان را همه تن عورت است.
ناصرخسرو.
و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص).
به حربگاه دو کار است دشمنانش را
قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از غروبگاه
تصویر غروبگاه
اوراک گاه شبانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرضگاه
تصویر عرضگاه
نمایشگاه، معرض، محل عرضه
فرهنگ لغت هوشیار
شاد خوار زین سوسپه توانگر و زان سو خزینه پر وندر میان رعیت خوشنود و شاد خوار (فرخی) شادمان خوشحال با نشاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربنامه
تصویر طربنامه
شاد ینامه نامه ای که حاکی از شادی و شوق باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربیله
تصویر طربیله
اسپانیای تازی گشته شبدر از گیاهان شبدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقگاه
تصویر طاقگاه
محل طاق آن جا که طاق شروع می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرقگاه
تصویر غرقگاه
جای غرق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربخانه
تصویر طربخانه
محل عیش و عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
محل شاخ در سر جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگاه
تصویر شرمگاه
آلت تناسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرشگاه
تصویر پرشگاه
فرودگاه هواپیما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتگاه
تصویر پرتگاه
جایی مرتفع که احتمال سقوط از آن رود لغزشگاه مزله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمگاه
تصویر خرمگاه
خیمه گاه خرگاه بزرگ و مدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
جای چریدن حیوانات علفخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرعگاه
تصویر زرعگاه
محل کشت، کشتزار، روستا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسگاه
تصویر درسگاه
آموزگاه آموزشگاه مدرسه مکتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرفگاه
تصویر طرفگاه
دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبگاه
تصویر فریبگاه
جایی که در آنجا طلسم بسته باشند، طلسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراگاه
تصویر چراگاه
مرتع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برشگاه
تصویر برشگاه
تقاطع
فرهنگ واژه فارسی سره
چلپاسه، رزمگاه، میدان، میدان جنگ، نبردگاه
متضاد: بزمگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد