- صَدَرَ
- منتشر کردن، صادر شده است
معنی صَدَرَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریشه دادن، ریشه
رخ دادن، اتّفاق افتاد
خدمت کردن، او خدمت کرد
فریب دادن، او فریب داد، گول زدن
پنجه زدن، خراش
ذکر کردن، مرد
قصّابی کردن، ناوشکن
حذف کردن، او نشخوٰار کرد
محصور کردن، او به دام افتاد، لیست کردن
فریاد کشیدن، همسایه
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
زنگ زدن، زنگ زده
خش خش کردن، روزنامه ها، صدای خش خش کردن
فریاد زدن، او فریاد زد
رنگ کردن، رنگ
دسته بندی کردن، او جمع شد، چپاندن، گرفتار کردن، به صورت مثلّثی پر کردن، بسته بندی کردن
دم کردن، منطقه متمدّن، مدنی کردن
بی حسّ کردن، بی حسّی
قدرت داشتن، مقدار
برخورد کردن، او شوکّه شده بود، شوک وارد کردن، متحیّر کردن
صبر کردن، صبر، تحمّل کردن
تصادر کردن، مصادره شده است
آب شدن فلز، ذوب شدن
بوق زدن، صفر
فرمت دادن، او کوچک شد، فرمولبندی کردن
دستور دادن، فرمانده، فرمان دادن، راهنمایی کردن
در فهرست سیاه قرار دادن، ممنوع کردن
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
افراط کردن، کاشت
شروع کردن، او شروع کرد، آغاز کردن
بخار کردن، بخور دادن
آسیب زدن، قطع عضو
حفر کردن، سوراخ ها، کندن، چالوس کردن، خراشیدن، فرورفتگی ایجاد کردن، تونل زدن، گودال کندن، حفّاری کردن، تراشیدن، گرفتن، از خاک درآوردن
دوست شدن، صادقانه، تصویب کردن