- سَحرِيّ
- ماورایی، سحر و جادو
معنی سَحرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گلی، صورتی، گلابی
مد روز، مدرن
پشمالو، مادرزادی
تمسخرآمیز
پایین، پایین تر
کم فکر، سطحی، ساده انگارانه
خزنده
بی فایده، برهنه
آوایی، ملودیک، آهنگین
گوشتخوار، گوشتی
لحظه ای، آنی
اجباری، قانع کننده
کاخ مانند، کوتاه
منحنی، خم شده
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
پویانمایی، هم زدن
جادویی، سحر و جادو
جادوئی وار، سحر و جادو، جادویی
بومی، صرفاً
ممنوع، مسدود کردن
منحصر به فرد، انحصاری
خیریّه
تحریف
سنگلاخی، سنگی
استعمارزدایی، آزاد کردن، راهنمایی، آزادسازی، آزادی
ناخودآگاه، راهزنی، زیرزمینی، راهنماها
اساسی، رادیکال
همسایگی، در حال انجام است، کناری
انقلابی
محافظت شده، محافظت شده است