معنی مَحنِيّ
مَحنِيّ
منحنی، خم شده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَحنِيّ
لَحنِيّ
لَحنِيّ
آوایی، مِلُودیک، آهَنگین
دیکشنری عربی به فارسی
مَحمِيّ
مَحمِيّ
مُحافِظَت شُدِه، مُحافِظَت شُدِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
مَبنِيّ
مَبنِيّ
ساخت داخِلی، ساختمان
دیکشنری عربی به فارسی
بَينِيّ
بَينِيّ
میانِه، بِشین
دیکشنری عربی به فارسی
بَطنِيّ
بَطنِيّ
شِکَمی، نِشَستِه
دیکشنری عربی به فارسی
بَحرِيّ
بَحرِيّ
اُقیانوسی، دَریایی، مَربوط بِه دَریا
دیکشنری عربی به فارسی
بَحتِيّ
بَحتِيّ
بومی، صِرفاً
دیکشنری عربی به فارسی
تَحتِيّ
تَحتِيّ
ناخُودآگاه، راهزَنی، زیرزَمینی، راهنَماها
دیکشنری عربی به فارسی
صَحِّيّ
صَحِّيّ
سالِم
دیکشنری عربی به فارسی