- زَهرِيّ
- گلی، صورتی، گلابی
معنی زَهرِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشمالو، مادرزادی
دهان آب انداز، خوشمزه
درخشان، زرق و برق دار
آتشبازی، آتشین
مربوط به ستون فقرات، ستون فقرات
آنی، فوری، لحظه ای
غارمانند
قابل فهم، قابل درک است
کاخ مانند، کوتاه
خزنده
متأهّل، شوهر من
ماورایی، سحر و جادو
مد روز، مدرن
بی فایده، برهنه
سنگلاخی، سنگی
انقلابی
همسایگی، در حال انجام است، کناری
اساسی، رادیکال
خیریّه
منحصر به فرد، انحصاری
ممنوع، مسدود کردن
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
اجباری، قانع کننده
صورتی داغ، صورتی تند