حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود: به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان. فرخی. پیش خردمند در این حربگاه بیخردان را همه تن عورت است. ناصرخسرو. و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص). به حربگاه دو کار است دشمنانش را قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن. سوزنی
حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود: به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان. فرخی. پیش خردمند در این حربگاه بیخردان را همه تن عورت است. ناصرخسرو. و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص). به حربگاه دو کار است دشمنانش را قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن. سوزنی
حربگاه: در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت از معجزات خویش قویتر ز قوتش. ناصرخسرو. که استاد با ذوالفقار مجرد به هر حربگه بر یمین محمد؟ ناصرخسرو. حربگه مرد سخندان بسی صعبتر از معرکۀ حملت است. ناصرخسرو. میل تو به حربگه فزون بینند از میل طفیلیان به مهمانی. ابوالفرج رونی
حربگاه: در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت از معجزات خویش قویتر ز قوتش. ناصرخسرو. که اِستاد با ذوالفقار مجرد به هر حربگه بر یمین محمد؟ ناصرخسرو. حربگه مرد سخندان بسی صعبتر از معرکۀ حملت است. ناصرخسرو. میل تو به حربگه فزون بینند از میل طفیلیان به مهمانی. ابوالفرج رونی
محل سرای. و بمعنی منکوحه و حلیله نیز آرند، تسمیهالحال باسم المحل. فارسیان بر بعض الفاظ با وصف معنی ظرفیت لفظ، گاه و خانه زیاده کنند، چنانکه حرمگاه و مکتب خانه و بزمگاه و حرم سرا. (از غیاث) : نهان خانه صبحگاهی شود حرمگاه سرّ الهی شود. نظامی
محل سرای. و بمعنی منکوحه و حلیله نیز آرند، تسمیهالحال باسم المحل. فارسیان بر بعض الفاظ با وصف معنی ظرفیت لفظ، گاه و خانه زیاده کنند، چنانکه حرمگاه و مکتب خانه و بزمگاه و حرم سرا. (از غیاث) : نهان خانه صبحگاهی شود حرمگاه سِرّ الهی شود. نظامی