جدول جو
جدول جو

معنی محرابگاه

محرابگاه
جای محراب، مسجد، کنایه از جهان، دنیا
تصویری از محرابگاه
تصویر محرابگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با محرابگاه

محرابگاه

محرابگاه
محرابگه: مهرابگاه مهرابگه، مزگت، گیتی مسجد، جهان عالم (بعقیده صوفیان همه موجودات عالم بعبادت خدا اشتغال دارند)
فرهنگ لغت هوشیار

محرابگاه

محرابگاه
آنجای که محراب در اوست. مسجد. محرابگه، جهان. عالم
لغت نامه دهخدا

محرابگه

محرابگه
مسجد، جهان عالم: درین محرابگه معبودشان کیست ک وزین آمد شدن مقصود شان چیست ک (نظامی. خسرو و شیرین)
فرهنگ لغت هوشیار

محرابگه

محرابگه
محرابگاه. مسجد. (غیاث) (آنندراج) :
در این محرابگه معبودشان کیست
وزین آمد شدن مقصودشان چیست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

محاباه

محاباه
محابا و محابات در فارسی: پروا، باک هراس، کرانجیگری
محاباه
فرهنگ لغت هوشیار

حربگاه

حربگاه
حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود:
به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام
به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان.
فرخی.
پیش خردمند در این حربگاه
بیخردان را همه تن عورت است.
ناصرخسرو.
و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص).
به حربگاه دو کار است دشمنانش را
قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

محاباه

محاباه
پوست و تفالۀ تمر هندی: محاباه الحتی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا