جدول جو
جدول جو

معنی جَنَّدَ - جستجوی لغت در جدول جو

جَنَّدَ
ثبت نام کردن، استخدام کرد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دسته بندی کردن، طبقه بندی شده است، طبقه بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بن بست کردن، یخ کرد
دیکشنری عربی به فارسی
پهلو گذاشتن، سمت
دیکشنری عربی به فارسی
میخکوب کردن، گوه
دیکشنری عربی به فارسی
ادغام کردن، او متّحد شد، یکپارچه کردن، تک کردن، متّحد شدن
دیکشنری عربی به فارسی
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ایجاد کردن، کودک
دیکشنری عربی به فارسی
تهدید کردن، او تهدید کرد
دیکشنری عربی به فارسی
قانونی کردن، او مدوّن شد
دیکشنری عربی به فارسی
سوخت رساندن، او فراهم کرد، تأمین کردن، تجهیز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
پانسمان کردن، کلاهبرداری
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
مسیحی کردن، او غسل تعمید داده شد، تعمید دادن
دیکشنری عربی به فارسی
تهویه کردن، کیفیّت
دیکشنری عربی به فارسی
تلاش کردن، او مبارزه کرد، سعی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
آب زدایی کردن، خشک
دیکشنری عربی به فارسی
صدای بلند ایجاد کردن، او نشست
دیکشنری عربی به فارسی
زیبا کردن، شتر
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ گذاشتن، وی تصریح کرد، دقیقاً مشخّص کردن، اصطلاح کردن، پیش تعیین کردن، قیمت گذاشتن، مشخّص کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
تأیید کردن، او تأیید کرد، دوباره تاکید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رد کردن، او تکذیب کرد
دیکشنری عربی به فارسی
نوآوری کردن، او تمدید کرد، تایید مجدّد کردن، دوباره بازسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
منجمد کردن، یخ کرد، یخ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
شلّاق زدن، چرم
دیکشنری عربی به فارسی