جدول جو
جدول جو

معنی بَسَّطَ - جستجوی لغت در جدول جو

بَسَّطَ
سادە کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

طرح ریزی کردن، او برنامه ریزی کرد، برنامه ریزی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
گسترش دادن، گسترش دهید
دیکشنری عربی به فارسی
هماهنگ کردن، طرح بندی
دیکشنری عربی به فارسی
تفسیر کردن، او توضیح داد
دیکشنری عربی به فارسی
غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شانه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تقسیم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پارک کردن، تاسیس کرد
دیکشنری عربی به فارسی
رسمی کردن، هزینه
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، خامه ای
دیکشنری عربی به فارسی
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بهینه کردن، او بهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
احترام گذاشتن، ارج نهادن
دیکشنری عربی به فارسی
تعویض کردن، در عوض، رکاب زدن، جایگزین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سرد کردن، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
وحشی کردن، او توجیه کرد، توجیه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
پودر کردن، موعظه کرد، پیش نشان دادن
دیکشنری عربی به فارسی
کند کردن، سرعتش را کم کرد
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، پاشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
سفید کردن، تخم مرغ
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، بین
دیکشنری عربی به فارسی
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
انداختن، او سقوط کرد
دیکشنری عربی به فارسی
فرش کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
لبخندیدن، در یک لبخند
دیکشنری عربی به فارسی