- بَردِيّ
- سرد، پاپیروس
معنی بَردِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرطی، پلیس
پستاندار، سینه
جانشین، جایگزین
بی ضرر، بی گناه، سادگی
درخشش
زمینی، وحشی، وحشیانه
درخشان، زرق و برق دار
انتقادی، پولی
الزامی، فرضی
دور ریخته شده، هدف
قابل مشاهده، بصری
میمون مانند، سیمیان
رعدآسا، رعد و برق
شرقی، شرق
شرکتی، مشرک
دنیوی، عادی، رایج، معمولی، دشمنانه، منظّم
جنگ طلب، نظامی
حرفی، کلمه به کلمه
باغبان، ناسپاس
گریه کنان، گریه کردن
بومی، صرفاً
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
شکمی، نشسته
شهری، کشور من
میانه، بشین
زمینی
صورتی، گلگون
تنها، فردی، فردگرایانه