معنی بَلَدِيّ
بَلَدِيّ
شهری، کشور من
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با بَلَدِيّ
بَلَادِيّ
بَلَادِيّ
بومی، کِشوَر مَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَحَدِيّ
أَحَدِيّ
یِک جانِبِه، یِک طَرَفِه
دیکشنری عربی به فارسی
بَلاغِيّ
بَلاغِيّ
شیوا، بَلاغی
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَدِيَّة
بَلَدِيَّة
شَهرداری
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَرِيّ
بَصَرِيّ
بَصَری، نوری
دیکشنری عربی به فارسی
بَشَرِيّ
بَشَرِيّ
اِنسانی، اِنسان
دیکشنری عربی به فارسی
جَليدِيّ
جَليدِيّ
یَخِی
دیکشنری عربی به فارسی
أَبَدِيّ
أَبَدِيّ
اَبَدی
دیکشنری عربی به فارسی
اَحَدِيّ
اَحَدِيّ
تَک مِحوَر، نَپُرسیدِه
دیکشنری عربی به فارسی