- ادعیاء
- جمع دعی، پسرخواندگان، جهمرز زادگان
معنی ادعیاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
دانشهای متعلق بادب
جمع ذکی، زیرکان، مردان تیز خاطر، پاکان، باهوشان
دست از بدی کشیدن، پشیمانی از رهاکردن بازگشت بانگ کسی را در آوردن
پاکان، روشن اندیشگان جمع زکی پاکان، صاحبان ذهن صافی
جمع سخی، جوانمردان، جمع سخی بخشندگان سخاوتمندان جوانمردان
تیره بختان جمع شقی بدبختان تیره روزان تبه روزان
فرهنگ
پیغمبران، پیامبران
پول ناخالص وکم عیار
جمع صفی، منتخب دوستان، گزیده، اولیا، برگزیدگان، جمع صفی، پاکیزه خویان پاکان نیکان جمع صفی پاکان گزیدگان ویژگان
جمع قوی، نیرومندان، زورمندان، توانایان، زورآوران، مقابل ضعفا
توانگران، مالداران، جمع غنی، توانگران جمع غنی توانگران بی نیازان مالداران
خود ستایی
جمع نبی، پیامبران، وخشوران، پیغمبران
جمع وضیء، پاکیزه رویان
جمع وصی، پند گران، سفارش شدگان جمع وصی
رگ کردن پستان روان شدن شیر
مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است، علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند
جمع تقی، پرهیزکاران، پارسایان
جمع ذکی، زیرکان، پاکان
((اَ دَ یّ))
فرهنگ فارسی معین
آثار ادبی، علوم ادبی
ادبیات تطبیقی: مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی
ادبیات کلاسیک: مجموعه آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی
ادبیات شفاهی: مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
ادبیات تطبیقی: مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی
ادبیات کلاسیک: مجموعه آثار با ارزش باقی مانده از سخنوران و نویسندگان کهن هر ملتی
ادبیات شفاهی: مجموعه آثار فرهنگی رایج در بین مردم اعم از چیستان ها، متل ها، افسانه ها
جمع سخی، جوانمردان، سخاوتمندان
جمع شقی، سیه روزان، بدبختان
جمع غنی، ثروتمندان
جمع صفی، پاکان، برگزیدگان
جمع نبی، پیامبران
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
جمع دعص، پشته های ریگ گرمازدگی کشتن کشته شدن
جمع دعث، مانده ظب ها گنده آب ها، کینه ها دشمنی ها به جاگذاشتن، برگزیدن، دزدی، به دور دست رفتن، دوراندیشی