جَمعِ واژۀ صَفی ّ. (اقرب الموارد) (غیاث) (آنندراج). برگزیدگان. (از منتخب) (غیاث) (آنندراج). دوستان گزیده. دوستان خالص. خالصان. اولیاء: مهین عالم آنرا نهد فیلسوف که منزلگه انبیا واصفیاست. ناصرخسرو. چهار یارش تا تاج اصفیا نشدند نداشت ساعد دین یاره داشتن یارا. خاقانی. با سایۀ رکاب محمد عنان درآر تا طرقوازنان تو گردند اصفیا. خاقانی. در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا. عطار.
اصفاء فلان بکذا، برگزیدن وی را و اختصاص دادن او را بدان. (از اقرب الموارد). اصفاء فلان بر، اختیاراو به چیزی. اختیار کردن کسی را بر کسی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برگزیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 12) (آنندراج). اصطفاء، نام نسل اصفر تغلبی است که پس از غلبه بر قرامطه دولتی تأسیس کرد. فرمانروایی آن خاندان ارثی بود یعنی از پدر به پسر منتقل میگردید و از اواخر قرن چهارم هجری آغاز گردید و دیرزمانی در بحرین و احسا دوام یافت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 991). و رجوع به اصفر تغلبی و بنی اصفر شود