جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اذکیاء

ازکیاء

ازکیاء
پاکان، روشن اندیشگان جمع زکی پاکان، صاحبان ذهن صافی
ازکیاء
فرهنگ لغت هوشیار

ازکیاء

ازکیاء
جَمعِ واژۀ زکی. (منتهی الارب). پاکان. صاحبان ذهن صافی. (غیاث اللغات) :
ازبس مکان که داده و تمکین که کرده اند
خشنودم از کیای ری و ازکیای ری.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 454).
تا این بشارت به امرا و اکابر و صدور معارف و قضاه و رؤساء و مشایخ و ازکیا و اعیان... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

اذکیا

اذکیا
جمع ذکی، زیرک تران هوشمندان، جمع ذکی. زیرکان مردان تیز خاطر، پاکان
فرهنگ لغت هوشیار

اذکیا

اذکیا
ذَکی ها، زیرکها، تیزهوشان، هوشیاران، جمعِ واژۀ ذَکی
اذکیا
فرهنگ فارسی عمید

اذکاء

اذکاء
اذکاء نار، برافروختن آتش را. (منتهی الارب). تیز کردن آتش و چراغ را. (تاج المصادر بیهقی). روشن کردن آتش. برکردن چراغ، خوار داشتن. (منتهی الارب). خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث) (مؤید الفضلاء). تذلیل. ذلیل کردن. اقماع. (تاج المصادر بیهقی) :5 ابوعلی را باکرام و احترام تمام بجرجانیه بردند و خوارزمشاه را در لباس اذلال و کسوت نکال بر مرکبی بستند و بجرجانیه رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 161). و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده... (جهانگشای جوینی). با خاندان خوارزمشاهیه و سلجوقیه... چه مایه اذلال رفت. (رشیدی).
گفت بعد عزّت این اذلال چیست
گفت آن داد است و اینت داوری است.
مولوی.
، اذلال کسی، خوار یافتن اورا، خداوند یاران خوار شدن. (تاج المصادر بیهقی). صاحب یاران خوار گردیدن. (منتهی الارب). صاحب یاران خوار و ذلیل شدن، نرم گردانیدن. رام کردن.
- اذلال بعیر صعب، رام کردن شتر سرکش را به برکشیدن کنه ها را از او. برکشیدن کنه از شتر سرکش تا لذّت یابد و انس و الفت گیرد. (منتهی الارب).
، اخلاق دیباجه. آب رو ریختن
لغت نامه دهخدا

اسخیاء

اسخیاء
جمع سخی، جوانمردان، جمع سخی بخشندگان سخاوتمندان جوانمردان
اسخیاء
فرهنگ لغت هوشیار