جدول جو
جدول جو

معنی اعیاء

اعیاء((اِ))
خسته کردن، دشوار شدن کار بر کسی
تصویری از اعیاء
تصویر اعیاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اعیاء

اعیاء

اعیاء
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
فرهنگ لغت هوشیار

اعیاء

اعیاء
مانده کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی). مانده کردن. درمانیدن. (مجمل). مانده کردن ازبسیار رفتن یا حرکت. (از منتخب از غیاث اللغات). مانده گردانیدن سیر، شتر را. (منتهی الارب). بتعب و رنج انداختن حرکت، شتر را (لازم و متعدی). (از اقرب الموارد). مانده گردانیدن. (ناظم الاطباء) ، دراز گردن و سر معاً. (منتهی الارب) (آنندراج). دراز گردن و سر با هم. (ناظم الاطباء). سر و گردن دراز. ج، عیط. مؤنث: عیطاء. (اقرب الموارد) ، مرد کاره و سرباززننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سرباززننده و امتناع کننده. الابی الممتنع و هی عیطاء. ج، عیط. (از اقرب الموارد) ، قصر اعیط، کوشک بلند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قصر اعیط، مرتفع و بلند، عز اعیط، ارجمندی بزرگ و بلند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اعیاء

اعیاء
جَمعِ واژۀ عَیی ّ، بمعنی درمانده در کار و سخن. (منتهی الارب) (آنندراج). جَمعِ واژۀ عَیایاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

احیاء

احیاء
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
فرهنگ لغت هوشیار

اعفاء

اعفاء
چشم پوشی، پوزش پذیری، بی نیاز گشتن، بهبودیافتن، جمع عفیف، پارسایان
فرهنگ لغت هوشیار