kutumika اعمال کردن، استفاده می شود، استفاده شده، فرسوده ادامه... اِعمال کَردَن، اِستِفادِه می شَوَد، اِستِفادِه شُدِه، فَرسودِه دیکشنری سواحیلی به فارسی