جدول جو
جدول جو

معنی kutumika - جستجوی لغت در جدول جو

kutumika
اعمال کردن، استفاده می شود، استفاده شده، فرسوده
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درخشیدن، روشن کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور غیرقابل اعمال، به صورت غیرقابل استفاده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
کاربردی، قابل استفاده، قابل کنترل، قابل عمل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
قابل تجدید، قابل استفاده مجدّد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غیرقابل اعمال، غیر قابل استفاده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ارسال کردن، برای ارسال، پخش کردن، فرستادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رنجیدن، جراحت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رنجاندن، صدمه زدن، آزرده کردن، موذی، آسیب رساندن، تحمیل کردن، آسیب زدن، دردناک، زخم زننده، دردآور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تلفّظ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
کلاه گذاشتن، برای پوشاندن، پوشاندن، ابری کردن، پوشش دادن، در بر گرفتن، پوشش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مفید بودن، برای استفاده، اعمال کردن، مصرف کردن، استثمار کردن، مهار کردن، صرف کردن، استفاده کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غرق شده، سرریز شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درگیر کردن، درگیر شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
استراحت کردن، استراحت کن، تعطیل کردن، آرام کردن، آرامش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عدم استفاده، استفاده نشده، غیرعملی بودن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آرام کردن، آرام باش، دلداری دادن، خاموش کردن، اطمینان دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آویزان بودن، آویزان کردن، آویزان شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برآورده کردن، برآورده کند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آروغ زدن، استفراغ، تهوّع آور، استفراغ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور گسترده استفاده شده، خوب استفاده شده
دیکشنری سواحیلی به فارسی