معنی kutuliza kutuliza آرام کردن، آرام باش، دلداری دادن، خاموش کردن، اطمینان دادن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuuliza kuuliza نَظَرسَنجی کَردَن، پُرسیدَن، پُرس و جو کَردَن، پُرسِشگَر، بازجویی کَردَن، پُرسِش کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuteleza kuteleza اِنحِراف داشتَن، لَغزِش، سُر خُوردَن، اِسکی کَردَن، صاف، لَغزَندِه دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutumika kutumika اِعمال کَردَن، اِستِفادِه می شَوَد، اِستِفادِه شُدِه، فَرسودِه دیکشنری سواحیلی به فارسی