- گره
- پیچیدگی و بهم بستگی در نخ و ریسمان را گویند، پیوند
معنی گره - جستجوی لغت در جدول جو
- گره ((گَ رَ))
- ظرف آب، سبو
- گره ((گِ رِ))
- واحد طول قدیم مساوی 116 ذرع
- گره ((گِ رَ یا رِ))
- پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر، برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند، مشکل، گرفتاری
گره بر ابرو زدن: کنایه از رو ترش کردن، عبوس شدن
- گره
- مخفّف واژۀ گروه
- گره
- پیچیدگی و به هم بستگی در نخ و ریسمان یا چوب و شاخۀ درخت یا چیز دیگر، بند، پیوند،
کنایه از کار مشکل، کنایه از چین و شکن زلف،
مقیاس طول معادل یک شانزدهم ذرع
گره بستن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن
گره خوردن: گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
گره دادن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن
گره زدن: گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گروهه، مخفف گروهه، گروه
گره کوچک گرهک گرهچه، کنه شتر: و باکی نبود که گرهه از خویشتن بدور کند و روا نبود که هیچ بوی خوشی بخویشتن در مالد
گره خرد عقده کوچک
تیوری، نظریه
گره گشایی (Denouement) نقطه ای در طرح قصه، بعد از نقطه اوج که همه چیز روشن و آشکار می شود و به اصطلاح گره ها باز می شود. این حالت معمولا در آخر اثر رخ می دهد و می تواند ناشی از تاثیر عناصر خارجی یا کشف و حل شدن معما یا دگرگونی حالت درونی شخصیت اصلی باشد.
گره گشایی به عنوان موضوع یک فیلمنامه می تواند به یک سناریو یا داستانی اشاره داشته باشد که در آن کاراکترها به دنبال حل یک معما، مسئله پیچیده یا مشکلات زندگی هستند و در نهایت به راه حل یا پاسخ مطلوب می رسند.
یک فیلمنامه با عنوان `گره گشایی` ممکن است شامل عناصر زیر باشد:
1. موضوع و داستان : شخصیت یا شخصیت های اصلی که با مشکلات یا معماهایی روبرو هستند و به دنبال حل آن ها می گردند.
2. توسعه شخصیت : نحوه توصیف و توسعه شخصیت ها، شرایط و پس زمینه های زندگی آن ها که به حل معما کمک می کند.
3. موقعیت های ناراحت کننده : موقعیت ها یا چالش هایی که شخصیت ها باید با آن ها روبرو شوند و از آن ها عبور کنند.
4. گشوده ها و روند روایت : روندی که شخصیت ها از طریق آن به راه حل مسئله می رسند، ممکن است شامل انقلابات در زندگی شخصیت ها، دیالوگ های تحول آفرین، و موقعیت های تصمیم گیری باشد.
5. پایان : نحوه به پایان رساندن داستان، حل معما و تسلیم شدن یا فرار از مشکل.
این عناصر می توانند در یک فیلمنامه با موضوع `گره گشایی` مورد استفاده قرار بگیرند تا داستان را جذاب و پرطرفدار کنند.
گره گشایی به عنوان موضوع یک فیلمنامه می تواند به یک سناریو یا داستانی اشاره داشته باشد که در آن کاراکترها به دنبال حل یک معما، مسئله پیچیده یا مشکلات زندگی هستند و در نهایت به راه حل یا پاسخ مطلوب می رسند.
یک فیلمنامه با عنوان `گره گشایی` ممکن است شامل عناصر زیر باشد:
1. موضوع و داستان : شخصیت یا شخصیت های اصلی که با مشکلات یا معماهایی روبرو هستند و به دنبال حل آن ها می گردند.
2. توسعه شخصیت : نحوه توصیف و توسعه شخصیت ها، شرایط و پس زمینه های زندگی آن ها که به حل معما کمک می کند.
3. موقعیت های ناراحت کننده : موقعیت ها یا چالش هایی که شخصیت ها باید با آن ها روبرو شوند و از آن ها عبور کنند.
4. گشوده ها و روند روایت : روندی که شخصیت ها از طریق آن به راه حل مسئله می رسند، ممکن است شامل انقلابات در زندگی شخصیت ها، دیالوگ های تحول آفرین، و موقعیت های تصمیم گیری باشد.
5. پایان : نحوه به پایان رساندن داستان، حل معما و تسلیم شدن یا فرار از مشکل.
این عناصر می توانند در یک فیلمنامه با موضوع `گره گشایی` مورد استفاده قرار بگیرند تا داستان را جذاب و پرطرفدار کنند.
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن
مشکل گشا، آنکه گره از کار کسی بگشاید، کسی که مشکل کاری را برطرف سازد، مشکل گشا
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن
گره در چیزی انداختن
کنایه از پیچیده ساختن
کنایه از پیچیده ساختن
گره دار، آنچه بر آن گره افتاده، کنایه از پیچیده
آنچه در آن گره ایجاد شده، کنایه از مشکل و پیچیده
گره کوچک خرد
باز کردن گره بسته، حل کردن مشکل. یا گره گشادن از ابرو. چهره را باز نمودن گشاده روشدن: گره بگشای زابروی هلالی خزینه پر گره کن خانه خالی. (نظامی) یا گره گشادن خنده. پدید آمدن خنده. یا گره گشادن دل. غم دل را زایل کردن شاد کردن خاطر
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
دارای گره گره دار گره ناک: در حلقه رشته گره مند زندانی بند گشته بی بند. (نظامی)
گره دار باگره، چین دار پر چین: کمان ابرویش گر شد گره گیر کرشمه بر بدن میراند چون تیر. (نظامی)، مجعد پیچیده (زلف و مانند آن) : خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست. (حافظ)، گلو گیر: در دلم غصه ای گره گیر است چرخ تسکین آن دهد ک ندهد. (خاقانی)
پر گره پر عقده کثیر العقده، خشن
گره گشادن
باز کردن گره، آسان کردن کار کسیمشکل گشایی کردن: بهوش باش دلی را بسهو (بقهر) نخراشی بناخنی که توانی گره گشایی کرد. (صائب)
باز کردن گره، آسان شدن امر بر طرف شدن مانع مشکل گشایی: دولت سبب گره گشایی است فیروزه خاتم خدایی است. (نظامی)
باز شده، حل شده
باز کردن گره بسته، حل کردن مشکل. یا گره گشادن از ابرو. چهره را باز نمودن گشاده روشدن: گره بگشای زابروی هلالی خزینه پر گره کن خانه خالی. (نظامی) یا گره گشادن خنده. پدید آمدن خنده. یا گره گشادن دل. غم دل را زایل کردن شاد کردن خاطر
گشاینده مشکل و آسان کننده کار
پر از گره. یا گره گره کاری را کردن، نامنظم و اندک اندک آنرا انجام دادن
گره زدن عقده بستن، دگمه بستن، استوار کردن بند کردن
ایجاد گره کردن، مشکل کردن امری را سخت کردن کاری را یا گره افکندن بر دل. غمگین ساختن
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن