جدول جو
جدول جو

معنی گره خورده

گره خورده
آنچه در آن گره ایجاد شده، کنایه از مشکل و پیچیده
تصویری از گره خورده
تصویر گره خورده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گره خورده

گره خورده

گره خورده
چیزی که گرهی در آن ایجاد شده، امری که در آن مشکلی پدید آمده
گره خورده
فرهنگ لغت هوشیار

گره خوردن

گره خوردن
گره ایجاد شدن: رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت این قدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا ک (معز فطرت)، ایجاد مشکلی شدن در امری
فرهنگ لغت هوشیار

گره خوردن

گره خوردن
گره به وجود آمدن، کنایه از بروز مشکل و مانع در کار
گره خوردن
فرهنگ فارسی معین

گره خوردن

گره خوردن
بسته شدن با گره:
رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت
اینقدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا؟
میرزا معز فطرت (از آنندراج).
قفل وسواسی است در کف رشتۀ اعمالها
میخورد صد جا گره تا یک گره وا میشود.
میرزا یوسف واله (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

زهر خورده

زهر خورده
کسی که دانسته یا ندانسته سم خورده و مسموم گشته باشد، زهر زده
زهر خورده
فرهنگ لغت هوشیار