معنی گرهه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گرهه
گرهه
گرهه
گره کوچک گرهک گرهچه، کنه شتر: و باکی نبود که گرهه از خویشتن بدور کند و روا نبود که هیچ بوی خوشی بخویشتن در مالد
فرهنگ لغت هوشیار
گرهه
گرهه
گرهچه که گره کوچک است و به این معنی با تشدید ثالث هم گفته اند، گره کوچکی که در نباتات بهم رسد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گرهه
گرهه
مخفف گروهه. گلوله. (برهان) (آنندراج) : چنان زد برو گرهۀ منجنیق که شد کوه در آب دریا غریق. شیخ نظامی (از جهانگیری). ، گروه مردم. (برهان). رجوع به گروهه شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.