پیچیدگی و درهم شدگی نخ و ریسمان یا چیز دیگر، برآمدگی هایی از ساقه که برگ ها روی آن قرار دارند، مشکل، گرفتاری گره بر ابرو زدن: کنایه از رو ترش کردن، عبوس شدن
پیچیدگی و به هم بستگی در نخ و ریسمان یا چوب و شاخۀ درخت یا چیز دیگر، بند، پیوند، کنایه از کار مشکل، کنایه از چین و شکن زلف، مقیاس طول معادل یک شانزدهم ذرع گِره بستن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن گِره خوردن: گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن گِره دادن: گره در چیزی انداختن، کنایه از پیچیده ساختن، گره بستن گِره زدن: گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
حمدالله مستوفی گوید: جره، شهرک کوچکی است در تلفظ گره خوانند، در زیر شیراز است و بند امیر که از عمارات عالیۀ جهان است در بالای شیراز. در این معنی گفته اند: از خطۀ شیراز گشایش مطلب کز زیر گره دارد وز بالا بند. هوایش گرمسیر است و آبش از رودی که بدان شهر منسوب است. حاصلش غله و خرما بود و مردم آنجا بیشتر سلاح ورز باشند و موضع چند از توابع آنجاست. (نزهه القلوب مقاله الثالثه ص 127). جره، به پارسی گره گویند، شهرکی کوچک است و هوای آن گرم سیر است و آب آن از رود است که خود رود گره گویند و منبع این رود از ماصرم است و از این شهرک جز رز خراجی و خرما و غله هیچ نخیزد و مردم آنجا بیشترین سلاح ور باشند و جامع و منبر دارد و مورجره هم از اعمال آن است. (فارسنامۀ ابن البلخی چ تهران ص 116)
مخفف گروه بمعنی جمع، دسته: بدند اندر آن روز مهمان سام بدیدار سام آن گره شادکام. فردوسی. نسودی سه دیگر گره را شناس کجا نیست بر کس از ایشان سپاس. فردوسی. گرهی را نشانده بودم پیش برنهاده به دست جام مدام. فرخی. زیر هر کاخی گرد آمده مردم گرهی دستشان زرسپار و پایشان سیم سپر. فرخی. گیرم دنیا ز بی محلی دنیا بر گرهی خربط و خسیس بهشتی. ناصرخسرو. این گره بادند از ایشان کارسازی کم طلب کآتشی بالای سر دارند و آبی زیر ران. خاقانی. گرفتند ز اول گره بی شمار سلیح و ستوراندر آن کارزار. اسدی. همچون ردۀ مور بدرشان شده از حرص از تنگی دست این گره شعرسرایان. سوزنی. یک گره را جمله عقل و علم و جود آن فرشته است او نداند جزسجود. (مثنوی)
دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 4000گزی جنوب خاور دیلم و نزدیک راه فرعی دیلم به گچساران. هوای آن گرم و دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)