سبزقبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، سبزک، کاسکینه، کلاغ سبز، سبزه قبا، سبزگرا برای مثال چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی ی زان که از بهر قوت و شهوت نفس / همچو کاسانه می نیاسایی (عمعق - ۲۰۱)
سَبزقَبا، پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ دارای پرهای سبز و سرخ، سَبزَک، کاسکینِه، کَلاغ سَبز، سَبزِه قَبا، سَبزگَرا برای مثال چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی ی زان که از بهر قوت و شهوت نَفْس / همچو کاسانه می نیاسایی (عمعق - ۲۰۱)
کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مِثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
بعضی فرهنگهای اخیر این صورت را بمعنی غار و شکاف و جای تاریک آورده اند. این لغت همان ’کاباره’ با کاف فارسی است و با کاف تازی صحیح نمی نماید. رجوع به ’گاباره’ شود
بعضی فرهنگهای اخیر این صورت را بمعنی غار و شکاف و جای تاریک آورده اند. این لغت همان ’کاباره’ با کاف فارسی است و با کاف تازی صحیح نمی نماید. رجوع به ’گاباره’ شود
طرز. (اقرب الموارد). روق. (منتهی الارب). رواق. بیت کالفسطاط. (اقرب الموارد). کاشان. خانه زمستانی. خانه، دارالشفاء، خانه کوچک. خانه محقر: آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خزپوش و بکاشانه رو و صفۀ فروار. فرخی. نشان زندگی عقبی و مرگ جان ستان دنیا اجل دروازۀ رحمت عدم کاشانۀ نیران. ناصرخسرو. در خانه تو موش به سوراخ درونست او را چه بکار آید کاشانه و ایوان. ناصرخسرو. یارب خاقانی است بانگ پر جبرئیل خانه و کاشانه شان باد چو شهر صبا. خاقانی. سرمست ز کاشانه بگلزار برآمد غلغل ز گل و لاله بیکبار برآمد. سعدی. از بیابان عدم دی آمده فردا شده کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم. سعدی. چو خلوت در میان آمد نخواهم شمع کاشانه تمنای بهشتم نیست چون دیدار می بینم. سعدی. شمع شب افروزی کاشانه راست نز پی آتش زدن خانه راست. امیرخسرو. یا رب این شمع دل افروز ز کاشانۀ کیست ؟ جان ما سوخت بپرسید که جانانۀ کیست ؟ حافظ. ، این لفظ بر آشیانۀ مرغان نیز اطلاق کنند. (جهانگیری) : از مزاج اهل عالم هر دمی کم جوی از آنک هرگز از کاشانۀ کرکس همائی برنخاست. خاقانی (ازجهانگیری). ظاهراً در اصل بمعنی خانه ای است که شیشه ها را برای روشنی در تابدانهای آن تعبیه کرده باشند مرکب از کاش بمعنی شیشه و آنه که کلمه نسبت است و بعد از آن بمعنی مطلق خانه استعمال یافته حتی که بر آشیانۀ مرغان نیزآمده. (آنندراج)
طرز. (اقرب الموارد). روق. (منتهی الارب). رواق. بیت کالفسطاط. (اقرب الموارد). کاشان. خانه زمستانی. خانه، دارالشفاء، خانه کوچک. خانه محقر: آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خزپوش و بکاشانه رو و صفۀ فروار. فرخی. نشان زندگی عقبی و مرگ جان ستان دنیا اجل دروازۀ رحمت عدم کاشانۀ نیران. ناصرخسرو. در خانه تو موش به سوراخ درونست او را چه بکار آید کاشانه و ایوان. ناصرخسرو. یارب خاقانی است بانگ پر جبرئیل خانه و کاشانه شان باد چو شهر صبا. خاقانی. سرمست ز کاشانه بگلزار برآمد غلغل ز گل و لاله بیکبار برآمد. سعدی. از بیابان عدم دی آمده فردا شده کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم. سعدی. چو خلوت در میان آمد نخواهم شمع کاشانه تمنای بهشتم نیست چون دیدار می بینم. سعدی. شمع شب افروزی کاشانه راست نز پی آتش زدن خانه راست. امیرخسرو. یا رب این شمع دل افروز ز کاشانۀ کیست ؟ جان ما سوخت بپرسید که جانانۀ کیست ؟ حافظ. ، این لفظ بر آشیانۀ مرغان نیز اطلاق کنند. (جهانگیری) : از مزاج اهل عالم هر دمی کم جوی از آنک هرگز از کاشانۀ کرکس همائی برنخاست. خاقانی (ازجهانگیری). ظاهراً در اصل بمعنی خانه ای است که شیشه ها را برای روشنی در تابدانهای آن تعبیه کرده باشند مرکب از کاش بمعنی شیشه و آنه که کلمه نسبت است و بعد از آن بمعنی مطلق خانه استعمال یافته حتی که بر آشیانۀ مرغان نیزآمده. (آنندراج)
نام مادر پرسه و زن ژوپیتر رب النوع بزرگی یونانی. وی دختر آگری سیوس پادشاه آرگس است. (ایران باستان ج 1 ص 245 و 730 و 760). و نیز رجوع به ترجمه فرهنگ اساطیر یونان و رم ج 1 ص 235 شود
نام مادر پرسه و زن ژوپیتر رب النوع بزرگی یونانی. وی دختر آگری سیوس پادشاه آرگس است. (ایران باستان ج 1 ص 245 و 730 و 760). و نیز رجوع به ترجمه فرهنگ اساطیر یونان و رم ج 1 ص 235 شود
مرغی است سبزرنگ در خوزستان بسیار بود. (لغت نامۀ اسدی). کاسکینه. کاسکه. مرغکی باشد سبزرنگ بسرخی مایل و در ولایت خوزستان بسیار است. (برهان). مرغی است سبزرنگ بسیارخوار پرشهوت و در میان مرغان بصفت خوک است در چارپایان. گویند در خوزستان بسیار است و آن را سبزک نیزگویند و به عربی شقراق خوانند. (انجمن آرا). قطرب. گمان میکنم کاسانه زغن و غلیواژ باشد: چند پوئی بگرد عالم چند؟ چند کوبی طریق پویائی ؟ ز آنکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی. عمعق بخارائی
مرغی است سبزرنگ در خوزستان بسیار بود. (لغت نامۀ اسدی). کاسکینه. کاسکه. مرغکی باشد سبزرنگ بسرخی مایل و در ولایت خوزستان بسیار است. (برهان). مرغی است سبزرنگ بسیارخوار پرشهوت و در میان مرغان بصفت خوک است در چارپایان. گویند در خوزستان بسیار است و آن را سبزک نیزگویند و به عربی شقراق خوانند. (انجمن آرا). قُطرُب. گمان میکنم کاسانه زغن و غلیواژ باشد: چند پوئی بگرد عالم چند؟ چند کوبی طریق پویائی ؟ ز آنکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی. عمعق بخارائی
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
بعضی آنرا (سبزک) دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: (چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک) (ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی)
بعضی آنرا (سبزک) دانسته اند، برخی آنرا مرادف شقراق عربی نوشته اند: (چند پویی بگرد عالم چند ک چند کوبی طریق پویایی ک) (ز انکه از بهر قوت شهوت همچو کاسانه می نیاسایی)