معنی جانانه
- جانانه(دخترانه)
- محبوب، معشوق
واژههای مرتبط با جانانه
جانانه
- جانانه
- محبوب، معشوق
جانانه
- جانانه
- کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب،
برای مِثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
جانانه
- جانانه
- معشوق، محبوب، درست و حسابی، سخت و کامل
جانانه
- جانانه
- جانان، محبوبه، معشوقه، یار، تمام عیار، حسابی، کامل
جاندانه
- جاندانه
- آن بخش از جمجمه که در کودکی نرم است
جوانانه
- جوانانه
- Youthful, Youthfully
جوانانه
- جوانانه
- юношеский , по-молодому
جوانانه
- جوانانه
- jugendlich
جوانانه
- جوانانه
- молодіжний , молодо
