جدول جو
جدول جو

معنی خاناده

خاناده(دِ)
بزبان اهل گیلان شخصی را گویند که فرمان سپهسالار به لشکر برساند. (برهان قاطع) (آنندراج). بنابر حاشیۀ برهان قاطع این لغت مرادف کلمه خناده است
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاناده

خانواده

خانواده
کوچک ترین واحد اجتماعی که شامل پدر، مادر و فرزندان آن ها است، در علم زیست شناسی تیره، خاندان، دودمان، فامیل
خانواده
فرهنگ فارسی عمید

خانواده

خانواده
اهل خانه، اهل البیت، مجموعه افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می کنند، مجموعه خویشاوندان، خاندان، تیره، خاندان
خانواده
فرهنگ فارسی معین

خانزاده

خانزاده
دختر آق صوفی سوین بیک است. سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همداستان شد بجنگ امیرتیمور آمد و در کنار آب قاون بین فریقین تلاقی افتاد، حسین فرارکرد و بعد از دو سه روز بعالم دیگر شتافت. پس از مرگ او یوسف صوفی از کردۀ برادر عذر خواست و امیرتیمور عذر او را پذیرفت بشرط آنکه خانزاده دختر سوین بیک را به امیرزاده جهانگیر دهد. یوسف صوفی قبول کرد و خانزاده را بسمرقند فرستاد تا بعقد امیرزاده جهانگیر درآید. (از حبیب السیر ج 3 چ کتاب خانه خیام ص 422)
لغت نامه دهخدا

اناده

اناده
دهی است از بخش نور شهرستان آمل با 195 تن سکنه. آب آن از وازرود و محصول آن برنج وغلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). در سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو (متن انگلیسی ص 110 وترجمه فارسی ص 149) در ضمن دیه های نور تعداد شده، (اصطلاح سیاسی) آنکه طرفدار اغتشاش و بی نظمی کشور است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

خناده

خناده
به زبان گیلانی شخصی که فرمان سپهسالار را به لشکر رساند. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا