جدول جو
جدول جو

معنی چرخاننده - جستجوی لغت در جدول جو

چرخاننده
کسی که چیزی را بچرخاند
تصویری از چرخاننده
تصویر چرخاننده
فرهنگ فارسی عمید
چرخاننده
(چَ نَنْ دَ / دِ)
گرداننده. آنکه چیزی را بچرخاند، چرخانندۀ اداره یا کارخانه یا دستگاهی، مدیر. اداره کننده. رجوع به چرخاندن و چرخانیدن شود
لغت نامه دهخدا
چرخاننده
کسی که چیزی را بچرخاند
تصویری از چرخاننده
تصویر چرخاننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
کسی که دیگری را بگریاند، چیزی که باعث گریه شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
تکان دهنده، به لرزآورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراننده
تصویر چراننده
کسی که حیوان علف خوار را در چراگاه گردش دهد تا چرا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
گردش دهنده، چرخاننده، کنایه از تغییردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چسباننده
تصویر چسباننده
کسی که دو چیز را به یکدیگر بچسباند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکاننده
تصویر ترکاننده
آنکه چیزی را بترکاند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ نَنْ دَ / دِ)
شبان. چوپان. راعی. (منتهی الارب). آنکه ستوران یا گوسپندان و غیره را چراند. آن کس که حیوانات یا طیور اهلی را بچرا برد:
چمانندۀ چرمه هنگام گرد
چرانندۀ کرکس اندر نبرد.
فردوسی.
سپه دشمن او را رمه ای دان که در او
نه چراننده شبانست نه ره جوی نهاز.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
آنکه بلرزاند کسی که بلرز در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
آنکه میگرداند، محول، مدبر، مقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
آنکه یا آنچه بگریاندگریه آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفساننده
تصویر چفساننده
چشباننده الصاق کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخانیدن
تصویر چرخانیدن
گرد گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسباننده
تصویر چسباننده
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسپاننده
تصویر چسپاننده
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراننده
تصویر چراننده
کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
((تَ نَ دِ))
آن که دیگری را بترساند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چرخانیدن
تصویر چرخانیدن
((چَ دَ))
حرکت دادن چرخ به دور محورش، چرخاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
((گَ نَ دِ))
کسی که اداره کارها را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرداننده
تصویر گرداننده
اپراتور، مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
Intimidating, Intimidator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidant, intimidateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
устрашающий , запугиватель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
einschüchternd, Einschüchterer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
лякаючий , залякувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
przerażający, zastraszający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
威胁性的 , 恐吓者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidador, intimidante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidatorio, intimidatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimidante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترساننده
تصویر ترساننده
intimiderend, intimiderend persoon
دیکشنری فارسی به هلندی