چرخاننده چرخاننده گرداننده. آنکه چیزی را بچرخاند، چرخانندۀ اداره یا کارخانه یا دستگاهی، مدیر. اداره کننده. رجوع به چرخاندن و چرخانیدن شود لغت نامه دهخدا
چراننده چراننده شبان. چوپان. راعی. (منتهی الارب). آنکه ستوران یا گوسپندان و غیره را چراند. آن کس که حیوانات یا طیور اهلی را بچرا برد: چمانندۀ چرمه هنگام گرد چرانندۀ کرکس اندر نبرد. فردوسی. سپه دشمن او را رمه ای دان که در او نه چراننده شبانست نه ره جوی نهاز. فرخی لغت نامه دهخدا