معنی لرزاننده
لرزاننده
تکان دهنده، به لرزآورنده
تصویر لرزاننده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لرزاننده
لرزاننده
لرزاننده
آنکه بلرزاند کسی که بلرز در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
لرزاننده
لرزاننده
آنکه لرزاند. که لرزاند. که بلرز آرد
لغت نامه دهخدا
لغزاننده
لغزاننده
آنکه کسی یا چیزی را بلغزاند. لغزانی. لغزان بودن ملاست لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
لغزاننده
لغزاننده
لخشاننده
لغت نامه دهخدا
گرداننده
گرداننده
اپراتور، مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
چرخاننده
چرخاننده
کسی که چیزی را بچرخاند
فرهنگ لغت هوشیار
ترساننده
ترساننده
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
سوزاننده
سوزاننده
آنکه یا آنچه بسوزاند محرق
فرهنگ لغت هوشیار
ترکاننده
ترکاننده
آنکه چیزی را بترکاند
فرهنگ فارسی عمید