جدول جو
جدول جو

معنی يُحَمِّلُ - جستجوی لغت در جدول جو

يُحَمِّلُ
کود دادن، او حمل می کند
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

راحت بخشیدن، تسهیل می کند
دیکشنری عربی به فارسی
تلاش کردن، او تلاش می کند
دیکشنری عربی به فارسی
اشاره کردن، او مشخّص می کند، میانگین گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
دشمن سازی کردن، او تحریک می کند
دیکشنری عربی به فارسی
تحریف کردن، او تحریف می کند
دیکشنری عربی به فارسی
جا به جا کردن، به هم می زند
دیکشنری عربی به فارسی
بهبود بخشیدن، بهبود می یابد
دیکشنری عربی به فارسی
تمرین کردن، او آماده می کند
دیکشنری عربی به فارسی
تجسّم کردن، او تحقیق می کند، ایده آل کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نابود کردن، تخریب می کند
دیکشنری عربی به فارسی
جایگزین کردن، او سوئیچ می کند
دیکشنری عربی به فارسی
خودکار کردن، تبدیل می کند، تغییر دادن
دیکشنری عربی به فارسی
آرایش کردن، او طرّاحی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
ناکارا کردن، غیرفعّال می کند
دیکشنری عربی به فارسی
فعّال کردن، فعّال کنید
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش دادن، کاهش می دهد
دیکشنری عربی به فارسی
مثال زدن، نشان می دهد، نمادین بودن
دیکشنری عربی به فارسی
یارانه دادن، او تامین مالی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
تعطیل کردن، او به تعویق می اندازد
دیکشنری عربی به فارسی
تحلیل کردن، تجزیه و تحلیل کنید
دیکشنری عربی به فارسی
اسیدی کردن، اسیدی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
یخچال گذاشتن، منجمد می شود
دیکشنری عربی به فارسی