- واگو
- واگفت، بازگفت، بازگفت سخن شنیده
واگو کردن: سخن شنیده را بازگفتن
معنی واگو - جستجوی لغت در جدول جو
- واگو
- باز گفت سخن شنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه: (درین گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام) (زلالی آنند)، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده میشود توسط دسته دیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز گفت سخن شنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه: (درین گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام) (زلالی آنند)، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده میشود توسط دسته دیگر
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن
بازگفت سخن نشنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد، حمام یا در کوه، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده می شود، توسط دسته دیگر
ساجو نان (درخت)
زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد
سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
سگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول
وارون، واژگون، در ورزش در ژیمناستیک، پشتک
وارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
وارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
اطاقک چرخدار راه آهن
((گُ))
فرهنگ فارسی معین
غذایی که از گوشت ران گوساله یا گوسفند، هویج، سیب زمینی، لوبیا سبز و مانند آن ها تهیه شود
وارون، واژگون، پشتک
قلمه های درخت تبریزی را گویند
مادۀ نشاسته ای خوراکی که از مغز ساقۀ نوعی نخل به دست می آید و برای آهار زدن پارچه به کار می رود
قطعۀ فلزی متصل به تیوپ لاستیک وسایل نقلیه که هوا از طریق آن وارد و خارج می شود
هر یک از بخش های تشکیل دهندۀ قطار که به وسیلۀ لوکوموتیو روی خط آهن حرکت می کند
گندابرو
لوله کشی زیرزمینی که فاضلاب در آن می ریزد
حرفی است از الفبای فارسی و عربی
سی امین حرف از حروف الفبای فارسی
یک واو جا نینداختن: چیزی را حذف نکردن، دقت زیاد در چیزی
یک واو جا نینداختن: چیزی را حذف نکردن، دقت زیاد در چیزی
نام حرف «و»
واو مجهول: در علوم ادبی مصوّتی میان او
واو معدوله: در علوم ادبی واوی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود مثلاً خواب، خواهر
واو معروف: در علوم ادبی واوی که نوشته و خوانده می شود مثلاً خوب، نیکو، دور
واو مجهول: در علوم ادبی مصوّتی میان او
واو معدوله: در علوم ادبی واوی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود مثلاً خواب، خواهر
واو معروف: در علوم ادبی واوی که نوشته و خوانده می شود مثلاً خوب، نیکو، دور
بازگویی
سخن شنیده را بازگفتن
بازگو کردن، دوباره گفتن حرفی، سخن شنیده را باز گفتن
واگویه کردن: تکرار کردن سخن
واگویه کردن: تکرار کردن سخن
تکرارکردن سخن شنیده را
بازگفتن سخن شینده را تکرار گفته
قطار راه آهن که مسافران آن میتوانند در تخت خوابی بخوابند
استراق سمع کردن
استراق سمع
سخن شنیده را باز گفتن تکرار کرد نسخنی را: (بطور مسلم این زن حرفهای او را پیش هوویش واگو میکرد)
تکرار کردن سخن