جدول جو
جدول جو

معنی واگون

واگون(گُ)
واگن. اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. (ازفرهنگ نظام). اطاق نشیمن راه آهن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با واگون

واگون

واگون
وسیله نقلیه ای که روی راه آهن راه رود و مسافر و بار حمل کند و آن در سابق توسط اسب کشیده میشد و امروزه بوسیله سوخت زغال سنگ یا نفت و یا بوسیله الکتریک حرکت کند قطار راه آهن: (هوشم ز سر پریده از ماجرای واگون ازدنگ دنگ واگون ازهایهای واگون) (بهار. 310: 2) (مراد واگون اسبی قدیم تهران است) توضیح در زبان فرانسوی این کلمه فقط بوسیله نقلیه ای که جهت حمل بار یا حیوانات بکار رود اطلاق شود و برای حمل مسافرکلمه و یچر رابکار برند. یا واگون اسبی. واگونی که بوسیله اسب حرکت کند. توضیح در تهران تا اوایل سلطنت پهلوی این وسیله دایر بوده است، هر یک از اطاقک های یک قطار راه آهن
فرهنگ لغت هوشیار

وشگون

وشگون
عمل گرفتن و فشار دادن پوست و گوشت بدن کسی با دو سر انگشت
نِشگون، نِشگُنج، اِشکُنج، نَخجَل، نَخچَل، نَخجیل، نیلَک
وشگون
فرهنگ فارسی عمید

وارون

وارون
واژگون، برگشته، سرنگون، وارو، کنایه از نحس و شوم، برای مِثال ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۸)
وارون
فرهنگ فارسی عمید

واژون

واژون
واژگون، سرنگون، برگشته، وارون، دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول
واژون
فرهنگ فارسی عمید

واژگون

واژگون
سرنگون، برگشته، وارون، کنایه از دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون،
از کار برکنار شده معزول
واژگون شدن: وارونه شدن، کنایه از از دست دادن قدرت و حکومت، سقوط کردن مثلاً سلسلۀ زندیه توسط آغامحمدخان قاجار واژگون شد
واژگون
فرهنگ فارسی عمید