جدول جو
جدول جو

معنی ساگو

ساگو
مادۀ نشاسته ای خوراکی که از مغز ساقۀ نوعی نخل به دست می آید و برای آهار زدن پارچه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ساگو

ساگو

ساگو
قسمی درخت از تیره نخلها که ساقۀ آن اندوختۀ بسیار از مواد نشاسته ای دارد، این درخت در پانزده سالگی فقط یک بار گل میدهد و خشک میشود ولی اگر قبل از گل دادن آن را قطع کنند میتوان از هر درخت از 300 تا 400 کیلوگرم نشاسته بدست آورد، (گیاه شناسی گل گلاب ص 292)، نوعی نشاسته که از بعضی درختان تیره نخیلات گیرند، سابودانه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سالو

سالو
جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند
سالو
فرهنگ لغت هوشیار

واگو

واگو
واگفت، بازگفت، بازگفت سخن شنیده
واگو کردن: سخن شنیده را بازگفتن
واگو
فرهنگ فارسی عمید

سازو

سازو
لیف خرما، ریسمانی که از لیف خرما بافته شود، ریسمان علفی محکم، نخی رنگین که در نجاری موقع اره کردن چوب و تخته برای آنکه راست بریده شود به کار می برند، برای مِثال از راستی چنان که ره او را / گویی زده ست مسطره و سازو (فرخی - ۴۵۴)
سازو
فرهنگ فارسی عمید