معنی واژو واژو زگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد نداردسگیل، وردان، واروک، بالو، تاشکل، گندمه، آزخ، زخ، زوخ، آژخ، ژخ، ثؤلول تصویر واژو فرهنگ فارسی عمید
وارو وارو وارون، واژگون، در ورزش در ژیمناستیک، پشتکوارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن فرهنگ فارسی عمید
واژون واژون واژگون، سرنگون، برگشته، وارون، دارای نامبارکی، شوم مثلاً بخت واژگون، از کار برکنار شده معزول فرهنگ فارسی عمید
کاژو کاژو کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نَشک، وُهل فرهنگ فارسی عمید
ناژو ناژو کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناجو، نوژ، نوج، نَشک، وُهلصنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است فرهنگ فارسی عمید
ناژو ناژو کاج صنوبر: ... (اماچون انصاف آتش درمیان آیدعود را در صدر بساط برند و ناژ را علف گرمابه سازند) فرهنگ لغت هوشیار
واگو واگو باز گفت سخن شنیده، بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه: (درین گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام) (زلالی آنند)، تکرار بیت یا مصراعی که توسط دسته ای خوانده میشود توسط دسته دیگر فرهنگ لغت هوشیار