غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
غَربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سَرَند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پَرویختن
گذاشتن. (برهان). هشتن. به جایی نهادن: به یک حمله از جایشان بگسلد چو بگسستشان بر زمین کی هلد؟ فردوسی. از بند شبانروزی بیرون نهلدشان تا خون برود از تنشان پاک به یک بار. منوچهری (دیوان ص 15). ، فروگذاشتن. (برهان). شاهدی برای این معنی نیست، واگذاشتن. رها کردن. به حال خود گذاشتن: آن را بدو بهل که همی گوید من دیده ام فقیه بخارا را. ناصرخسرو. ورش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ برنگسلی. سعدی. چرخ زن را خدای کرد بحل قلم و لوح گو به مرد: بهل. اوحدی. بهلیدش چنانکه هست، افتد که بلا بیند ار به دست افتد. اوحدی. - بازهلیدن، واگذاشتن. بازگذاشتن: جهان را بدان بازهل کآفرید وز او آمد این آفرینش پدید. فردوسی. - به هم هلیدن، بستن. برهم گذاشتن: بهل کتاب را به هم که مرد درس نیستم به حفظ کشت عمر خود کم از مترس نیستم. قاآنی. و رجوع به هشتن شود
گذاشتن. (برهان). هشتن. به جایی نهادن: به یک حمله از جایشان بگسلد چو بگسستشان بر زمین کی هلد؟ فردوسی. از بند شبانروزی بیرون نهلَدْشان تا خون برود از تنشان پاک به یک بار. منوچهری (دیوان ص 15). ، فروگذاشتن. (برهان). شاهدی برای این معنی نیست، واگذاشتن. رها کردن. به حال خود گذاشتن: آن را بدو بهل که همی گوید من دیده ام فقیه بخارا را. ناصرخسرو. ورش همچنان روزگاری هلی به گردونش از بیخ برنگسلی. سعدی. چرخ زن را خدای کرد بحل قلم و لوح گو به مرد: بهل. اوحدی. بهلیدش چنانکه هست، افتد که بلا بیند ار به دست افتد. اوحدی. - بازهلیدن، واگذاشتن. بازگذاشتن: جهان را بدان بازهل کآفرید وز او آمد این آفرینش پدید. فردوسی. - به هم هلیدن، بستن. برهم گذاشتن: بهل کتاب را به هم که مرد درس نیستم به حفظ کِشت عمر خود کم از مترس نیستم. قاآنی. و رجوع به هشتن شود
بسیجیدن، توضیح استاد هنینگ پس از ذکر پسیچیدن و ارتباط آن با سغذی گوید: لازم است یاد آور شویم که سیچیدن از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ ناشی شده و درحقیقت هرگز وجود نداشته است (رجوع کنید برهان مصحح م معین: سیچیدن) مع هذا استعمال شده: نیاید به کار من این کار جنگ کجا سوسه سیجد بجنگ پلنگ. (فردوسی) انتساب این بیت بفردوسی مشکوک است. فردوسی بسیچیدن و مشتقات آن را به همین صورت آورده منتهی ولف در فهرست خود سیچیدن را اصل و ب را زاید پنداشته و مشتقات این مصدر را هم ذیل سیچیدن و هم بسیچیدن نقل کرده است. امیر خسرو سیچ (از همین ریشه (را به کار برده
بسیجیدن، توضیح استاد هنینگ پس از ذکر پسیچیدن و ارتباط آن با سغذی گوید: لازم است یاد آور شویم که سیچیدن از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ ناشی شده و درحقیقت هرگز وجود نداشته است (رجوع کنید برهان مصحح م معین: سیچیدن) مع هذا استعمال شده: نیاید به کار من این کار جنگ کجا سوسه سیجد بجنگ پلنگ. (فردوسی) انتساب این بیت بفردوسی مشکوک است. فردوسی بسیچیدن و مشتقات آن را به همین صورت آورده منتهی ولف در فهرست خود سیچیدن را اصل و ب را زاید پنداشته و مشتقات این مصدر را هم ذیل سیچیدن و هم بسیچیدن نقل کرده است. امیر خسرو سیچ (از همین ریشه (را به کار برده
بسیجیدن، توضیح استاد هنینگ پس از ذکر پسیچیدن و ارتباط آن با سغذی گوید: لازم است یاد آور شویم که سیچیدن از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ ناشی شده و درحقیقت هرگز وجود نداشته است (رجوع کنید برهان مصحح م معین: سیچیدن) مع هذا استعمال شده: نیاید به کار من این کار جنگ کجا سوسه سیجد بجنگ پلنگ. (فردوسی) انتساب این بیت بفردوسی مشکوک است. فردوسی بسیچیدن و مشتقات آن را به همین صورت آورده منتهی ولف در فهرست خود سیچیدن را اصل و ب را زاید پنداشته و مشتقات این مصدر را هم ذیل سیچیدن و هم بسیچیدن نقل کرده است. امیر خسرو سیچ (از همین ریشه (را به کار برده
بسیجیدن، توضیح استاد هنینگ پس از ذکر پسیچیدن و ارتباط آن با سغذی گوید: لازم است یاد آور شویم که سیچیدن از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ ناشی شده و درحقیقت هرگز وجود نداشته است (رجوع کنید برهان مصحح م معین: سیچیدن) مع هذا استعمال شده: نیاید به کار من این کار جنگ کجا سوسه سیجد بجنگ پلنگ. (فردوسی) انتساب این بیت بفردوسی مشکوک است. فردوسی بسیچیدن و مشتقات آن را به همین صورت آورده منتهی ولف در فهرست خود سیچیدن را اصل و ب را زاید پنداشته و مشتقات این مصدر را هم ذیل سیچیدن و هم بسیچیدن نقل کرده است. امیر خسرو سیچ (از همین ریشه (را به کار برده