جدول جو
جدول جو

معنی شیویدن

شیویدن
آمیختن، آمیخته شدن، مخلوط شدن، لرزیدن
تصویری از شیویدن
تصویر شیویدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شیویدن

شیویدن

شیویدن
مخلوط شدن. (ناظم الاطباء). آمیخته شدن. در هم شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، آمیختن و مخلوط کردن. (ناظم الاطباء) ، لرزیدن. (منتهی الارب). رجوع به شیوانیدن شود
لغت نامه دهخدا

شوییدن

شوییدن
پاک کردن چیزی به وسیله آب: غسل. یا شستمش و گذاشتمش کنار. جواب دندان شکن با او دادم
فرهنگ لغت هوشیار

شوییدن

شوییدن
شُستَن، چیزی را با آب پاکیزه ساختن، پارچه یا ظرف یا چیز دیگر را در آب مالیدن که پاک شود، شوییدن
شوییدن
فرهنگ فارسی عمید

شیبیدن

شیبیدن
لرزیدن، تپیدن، فریفته شدن، شیفته شدن، آشفته شدن، درهم شدن، آمیخته شدن
شیبیدن
فرهنگ فارسی عمید

شیبیدن

شیبیدن
درهم شدن، مخلوط شدن، شیفته شدن، لرزیدن، آشفته گشتن
شیبیدن
فرهنگ فارسی معین