جدول جو
جدول جو

معنی بیزیدن

بیزیدن
غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
تصویری از بیزیدن
تصویر بیزیدن
فرهنگ فارسی عمید