جدول جو
جدول جو

معنی هندباج - جستجوی لغت در جدول جو

هندباج
یونانی تازی گشته بنگرید به هندباء هندبا: تویکی هندباج ندهیشان چون دهدشان خدای حور و قصورک (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
هندباج
((هِ))
هندباء، گیاهی تلخ که در فارسی کاسنی گویند
تصویری از هندباج
تصویر هندباج
فرهنگ فارسی معین
هندباج
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، هندبا، انوپا، تلخ دانه، تلخ جکوک، تلخ جوک، تلخک، کسنی، هندبید، انگوپا برای مثال تو یکی هند باج ندهی شان / چون دهدشان خدای حور و قصور؟ (ناصرخسرو - ۷۷)
تصویری از هندباج
تصویر هندباج
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هندبا و انوپا در فارسی کاسنی، ترخون کاسنی. یا اصل هندبا. بیخ کاسنی، تر خون. یا هند بابری. کاسنی بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ورزش که با دست بازی می شود و در زمینی به مساحت ۶۵ × ۱۱۰ متر بین دو دستۀ ۱۱ نفری به وسیلۀ توپ چرمی بزرگ صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
کاسنی. یا اصل هندبا. بیخ کاسنی، تر خون. یا هند بابری. کاسنی بیابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هندبا
تصویر هندبا
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخک، انوپا، تلخ جکوک، هندباج، تلخ دانه، هندبید، انگوپا، تلخ جوک، کسنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
آکروبات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
آنکه بر روی ریسمان راه رود و عملیات شگفت انگیزی انجام دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتباج
تصویر انتباج
بر آماسیدن استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندماج
تصویر اندماج
درآمدن، یگانگی در آمدن در امری داخل شدن، استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندراج
تصویر اندراج
ضروری و لازم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندبان
تصویر خندبان
پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندبار
تصویر زندبار
حیوان بی آزار مانند، گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندباد
تصویر تندباد
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، دومان، کولاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
کسی که روی ریسمان راه می رود و هنرنمایی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندراج
تصویر اندراج
داخل شدن، وارد شدن، درآمدن، درآمدن در ضمن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندباف
تصویر زندباف
پیشوای زردشتی، زندخوان، سرودگوی
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزاردستان، بوبرد، زندواف، عندلیب، شب خوٰان، بوبردک، مرغ سحر، هزارآوا، مرغ خوش خوٰان، هزاران، شباهنگ، صبح خوٰان، هزار، فتّال، زندلاف، زندوان، مرغ چمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندماج
تصویر اندماج
درآمدن در کاری یا امری، داخل شدن به درون چیزی، استوار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هندبید
تصویر هندبید
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ جکوک، تلخ جوک، کسنی، هندبا، انگوپا، تلخ دانه، انوپا، تلخک، هندباج
فرهنگ فارسی عمید
دوات مرکب (سیاه) زنگبار: به خانم تو که دریاش تاکمرگاه است به خامه ات که بسر میرود به هندوبار. (کمال رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع هندو: شنوده ایم که هندوان خود را در آتش اندازند، هندوستان: بفرمود کز روم و از هندوان سواران جنگ ویلان و گوان... کمربسته خواهیم سیصد هزار ز دشت سواران نیزه گذار. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هندبید
تصویر هندبید
هندبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندراج
تصویر اندراج
((اِ دِ))
داخل شدن، وارد گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندباز
تصویر بندباز
((بَ))
کسی که روی طناب بازی می کند و نمایش می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندباد
تصویر تندباد
باد تند و سخت که با رعد و برق شدید همراه است، توفان
فرهنگ فارسی معین
((هَ))
نوعی بازی گروهی شبیه به فوتبال که توپ آن کوچک تر از توپ فوتبال است و با دست بازی می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هندوبار
تصویر هندوبار
((هِ))
هندوستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هندوان
تصویر هندوان
((هِ دُ))
جمع هندو
فرهنگ فارسی معین
هرجانور درنده یا گزنده ای که جانور دیگر را بخورد یا آزار برساند مانند شیر و پلنگ، جانور موذی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندباد
تصویر تندباد
Storminess
دیکشنری فارسی به انگلیسی